روشهای پیشبینی فناوری
اندیشکده صنعت و فنآوری (آصف)
تهران, خرداد ۱۳۸۳
چرا باید فناوری را پیشبینی کرد؟ البته شاید این پرسش تلویحاً به این معنی باشد که ما بین پیشبینی و عدم پیشبینی مختاریم؛ اما اینگونه نیست, چرا که هر فرد، سازمان، یا ملتی که از تغییرات فناوری تاثیر بپذیرد، هنگام تصمیمگیری درباره تخصیص منابع، ناگزیر با پیشبینی فناوری مواجه خواهد شد. شاید برخی ادعا کنند که به جای پیشبینی عقلانی و تحلیلی, گزینههای دیگری هم وجود دارند. ابتدا با این گزینهها آشنا میشویم:
"عدم پیشبینی": میتوان کورکورانه با آینده مواجه شد. به بیان دیگر از پیشبینی آینده پرهیز کرد و هیچ توجهی به پیامدهای آتی تصمیمها نداشت. واضح است هر سازمانی که چنین عمل کند بقا نخواهد یافت. حتی اگر محیط تغییر نکند، اکثر تصمیمهای اتخاذ شده اشتباه خواهند بود. چرا که طبیعتاً ثبات محیط را پیشبینی نکردهاند و اگر محیط به سرعت تغییر کند، فاجعه سریعتر روی خواهد داد, زیرا تصمیمی که در کوتاهمدت درست است, شاید در درازمدت غلط از آب درآید. اما در اکثر موارد، "عدم پیشبینی" در واقع به معنای پیشبینی تداوم یا تغییرات جزئی در وضعیت موجود است. بنابراین، زمانی که تصمیمگیرنده میگوید به پیشبینی فناوری اعتقاد ندارد یا از آن استفاده نمیکند، در واقع میخواهد بگوید که تصمیمگیری او بر فرض ثبات فناوری استوار است. این رویکرد در واقع گزینه بدیل پیشبینی نیست، بلکه نوعی بسیار خاص اما تلویحی پیشبینی است.
"هر چه بادا باد": این گزینه بیانگر نگرشی است که میگوید آینده یک بازی کاملاً تصادفی است، و هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم از قبل آن را پیشبینی کنیم. جای تردید است که هیچ تصمیمگیرندهای بخواهد زندگی شخصی خود را اینگونه اداره کند. حتی تصمیمگیرانی که میگویند به این نگرش اعتقاد دارند در روزهای سرد و ابری احتمالاً بارانی میپوشند. بنابراین، وقتی آنها وانمود میکنند که در رابطه با تصمیمهای حرفهای خود از این نگرش برخوردارند، در واقع سعی دارند به این بهانه از تفکر درباره نتایج پیشبینی طفره بروند.
روشن است هر تصمیمگیرندهای که واقعاً بر مبنای این نگرش عمل کند, با مشکل مواجه خواهد شد. بویژه شاید دریابد که سازمان وی قادر نیست با سازمانهای دیگری که از روشهای عقلانی پیشبینی بهره میبرند, رقابت کند. لذا، سازمانهای "هرچه بادا باد", عمر کوتاهی خواهند داشت.
"گذشته درخشان": بسیاری از سازمانها تاریخچه درخشانی دارند. بقای طولانیمدت آنها نشان میدهد که این سازمانها به نحو صحیح عمل کردهاند. متأسفانه وقتی شرایط تغییر میکند، احتمال کمی وجود دارد که سیاستها و تصمیمهایی که در گذشته موفقیتآمیز بودهاند, همچنان مناسب و اثربخش باقی بمانند. افتخار متعصبانه به گذشته درخشان, با این فرض که آینده درخشان را تضمین میکند, قطعاً فاجعهبار خواهد بود. سازمانی که به جای آینده بر گذشته تمرکز کند, مسلماً به موزه تاریخ خواهد رفت.
"پیشبینی رو به بالا": در این نگرش فرض میشود که فناوری مانند کرکره مغازه، روی یک خط ثابت و فقط به سمت بالا حرکت میکند. جوهرهی این طرز برخورد را در گفتههای متداولی چون "بالاتر، تندتر، دورتر" یا "هرچه بزرگتر بهتر" میتوان مشاهده کرد. در اینجا فرض میشود که آینده همچون گذشته خواهد بود، فقط کمی بیشتر یا بهتر. هر چند این دیدگاه وقوع تغییرات را تایید میکند، اما این را تشخیص نمیدهد که علاوه بر مسیر "بالا" مسیرهای دیگری هم وجود دارد. شکی نیست که با ظهور یک رهیافت فنی جایگزین، رهیافت قبلی متوقف شده یا به حاشیه میرود. سازمانی که به پیشبینی رو به بالا متکی باشد، دیر یا زود غافلگیر میشود؛ زیرا تغییرات فناورانهای که ناگهان آشکار میشوند، آن را به خط پایان نزدیک میکنند.
"فشردن دکمه بحران": نگرش "عمل در شرایط بحران" یعنی آنقدر منتظر بمانیم تا مشکل موجود به بحران تبدیل شود و سپس برای کاهش اثرات بحران تلاش کنیم. در درازمدت این شیوه عمل مانع پیشرفت سازمان در جهت تحقق اهداف خود میشود و در بهترین حالت به معنی حرکت کج و کوله و نه مستقیم به سمت هدف است. به علاوه، در این نگرش فرض میشود که وقتی بحران فرا برسد, وقت کافی برای واکنش اثربخش به آن وجود خواهد داشت. اگر در بحران خاصی این فرض نادرست باشد، سازمان از بین خواهد رفت.
به علاوه نگرش فشردن دکمه بحران این واقعیت را نادیده میگیرد که اگر روش پیشبینی مناسبی بهکار گرفته شود میتوان از ظهور بحرانها جلوگیری کرد. هر چند مردم به چنین نگرشی معتادند, با این حال نمیتوان آن را جایگزین روشهای عقلانی پیشبینی کرد.
"پیشبینی شهودی": این نگرش نیز روش بدیلی در برابر پیشبینی نیست، زیرا خود محتوی نوعی پیشبینی است. در واقع نگرش مذکور در نقطه مقابل روشهای عقلانی، روشن و دقیق پیشبینی قرار میگیرد. این روش بدین معنی است که دنبال یک نابغه بگردیم ـ کسی که از توانایی برتر پیشبینی برخوردار باشد ـ و از او بخواهیم بهطور شهودی آینده را پیشبینی کند. بسیاری از این گونه پیشبینیها که در گذشته انجام شده اند, درست از آب درآمدهاند . اما این شیوه کم وکاستیهایی نیز دارد. رالف لنز ـ تحلیلگر فناوری ـ درباره پیشبینی شهودی میگوید که یاد دادن آن غیرممکن و یادگیری آن بسیار پرهزینه است و امکان بررسی آن توسط دیگران وجود ندارد. واضح است که هیچ راه مطمئن و سریعی برای یافتن چنین کسی وجود ندارد و به فرض که بتوان وی را پیدا کرد، امکان بررسی و ارزیابی پیشبینی او توسط دیگری وجود ندارد ـ حتی اگر فرد دوم هم نابغه باشد. شاید در برخی موارد هیچ راهی جز توسل به پیشبینی شهودی یک "نابغه" یا "کارشناس" وجود نداشته باشد، اما باید دانست که در صورت وجود روش منطقی و روشن، این روشها ارجحیت بیشتری دارند.
هدف از بحث درباره جایگزینهای "پیشبینی عقلانی" این است که نشان دهیم واقعا چنین جایگزینی وجود ندارد. زیرا هر تصمیم قطعا بر مبنای یک پیشبینی استوار است. فرد تصمیمگیرنده بین پیشبینی یا عدم پیشبینی مختار نیست، بلکه فقط میتواند انتخاب کند که آیا روشهای عقلانی را به کار گیرد یا روشهای شهودی و رجوع به ناخودآگاه یک فرد دیگر را.
مزایای استفاده از روشهای عقلانی این است که قابل آموزش و یادگیری هستند؛ و دستورالعملهایی دارند که میتوان آنها را از طریق آموزش به دیگران یاد داد. حتی میتوان تضمین کرد که در برخی موارد, صرفنظر از اینکه چه کسی از آنها استفاده میکند، به جوابی یکتا میرسند. پیشبینیای را که بر پایه روشهای صریح استوار باشد، دیگران میتوانند بررسی کرده و ببینند آیا در جریان کاربرد روشها, در محاسبات، یا در اطلاعات استفاده شده اشتباهی رخ داده است یا نه. هـمچـنیـن در مقاطع بعدی میتوان پیشبینی را از نو مرور کرد و دید که آیا هنوز قابل قبول است یا نه، اگر شرایط چنان تغییر کرده باشد که پیشبینی بیاعتبار شده باشد، میتوان طرحها و برنامههای مبتنی بر آن پیشبینی را نیز تغییر داد. اگر پیشبینی عقلانی و صریح نباشد، بعدها نمیتوان آن را بازبینی کرد و از ادامه آن مطمئن شد. همچنین این خطر وجود دارد که طرحهای مبتنی بر این پیشبینیها بدون تغییر باقی بمانند.
آیا پیشبینی به حقیقت خواهد پیوست؟
شاید چنین به نظر برسد که پیشبینی خوب لزوماً باید به حقیقت بپیوندد. به بیان دیگر اگر پیشبینی غلط از آب در آید, شاید به کلی بیفایده و حتی زیانبار به نظر برسد. به عنوان مثال، فردی که به پیشبینی وضع آب و هوا توجه میکند در صورت شنیدن خبر غلط نامساعد بودن وضع هوا ممکن است تدارکات غیرضروری انجام دهد و یا به دلیل این که وضع هوا خوب پیشبینی شده، خود را برای هوای بد آماده نکند. واضح است که پیشبینی وضع هوا هنگامی سودمند است که درست باشد. اکثرا همین معیار را برای پیشبینی فناوری نیز بهکار میگیرند. اما این کار به دو دلیل اشتباه است. اول به این دلیل که نمیتوان دقت پیشبینی را از قبل تعیین کرد, و دوم به این دلیل که پیشبینیهای خوداصلاحگر در نظر گرفته نمیشوند.
پیشبینیهای خوداصلاحگر نتیجه و رویداد نهایی را تغییر میدهند. مثلا تصمیمگیرنده پیشبینی نامساعدی را دریافت کرده و بنابراین جلوی تحقق آن را میگیرد. آیا این پیشبینی بد بود؟ مسلما خیر، خیلی هم مفید بود زیرا توانست به نتیجه بهتری بیانجامد. پیشبینی رویداد مطلوب تنها به این دلیل تحقق مییابد که بر اساس آن دست به کار میشوید. در اینجا نیز ارزش پیشبینی در سودمندی آن است، نه در تحقق آن. باید به این نکته مهم توجه کرد که پیشبینیها نباید بر اساس تحقق یا عدم تحقق آنها ارزیابی شوند. مهمتر از آن، باید به دیگران یاد داد که خوبی یک پیشبینی در کاربردی بودن آن است و این که بتوان با استفاده از آن تصمیمهای بهتری گرفت، نه اینکه آیا نهایتا به واقعیت میپیوندد یا نه.
گامهای نوآوری
مفهوم مهمی که در پیش بینی فناوری از آن استفاده میشود. "گامهای نوآوری" است. هیچ یک از نوآوریهای فناوری بلافاصله پس از تراوش از ذهن مبتکر، استفاده عمومی پیدا نمیکنند. بر عکس، هر یک از نوآوریهای فناوری از گامهای متعددی عبور کرده و هر گام نسبت به گام پیش قابلیت استفاده و کاربرد بیشتری را نشان میدهد. پیشبینی فناوری با نگرش به این گامها انجام میشود. ذیلاً اینگامها مرور میشوند:
۱. یافتههای علمی: در این مرحله، نوآوری به شکل درک علمی یک پدیده یا خواصی از ماده، رفتار یک نیرو، و نظایر آن ظهور مییابد. از این یافته علمی نمیتوان برای حل مشکلات فنی استفاده کرد، اما بیانگر دانشی است که راه حل مسائل مشخص را میتوان از آن استنتاج کرد.
۲. امکانپذیری آزمایشگاهی: در این مرحله، راهحل مشخصی برای یک مساله شناسایی شده و یک نمونه آزمایشگاهی ساخته میشود. واضح است که این نمونه با قوانین طبیعی یا فیزیکی سازگار است و میتواند تحت شرایط آزمایشگاهی یک مشکل را حل کند، اما در خارج از آزمایشگاه یا بدون نظارت یک تکنسین ماهر عمل نمیکند.
۳. نمونه عملیاتی: در این مرحله ابزاری ساخته میشود که هدف آن عملکرد رضایتبخش در یک محیط عملیاتی است. اکنون انتظار میرود که نمونه فوق به اندازه کافی قوی و قابل اطمینان باشد که یک کاربر نوعی بتواند با آن کار کرده و از آن نگهداری کند.
۴. عرضه به بازار یا کاربرد عملیاتی: در این مرحله، اختراع مذکور نه تنها از دقت و کفایت فنی و طراحی برخوردار شده ، بلکه توجیه اقتصادی هم دارد. عبارت "اولین نمونه تولیدی" اغلب زمانی به کار برده میشود که اختراع مذکور به این مرحله رسیده باشد.
۵. پذیرش همگانی: در این مرحله، نوآوری از لحاظ فنی و یا اقتصادی ـ حداقل از بعضی جهات ـ برتر از ابزارهای سابق است و لذا به طور گسترده جایگزین ابزارها، فنون یا قواعد گذشته میشود. این مرحله زمانی آغاز میشود که ابزار جدید، درصدی از همه ابزارهای دارای عملکرد یکسان و یا درصدی از همه وسایل مورد استفاده برای عملکرد یکسان را به خود اختصاص می دهد.
۶. اشاعه به سایر حوزهها: این مرحلهای است که نوآوری یا اختراع نهتنها در حوزه خاص خود کاربرد عام یافته، بلکه به حوزههای دیگری که ابزار مذکور هرگز در آنجا کاربرد نداشته است گسترش مییابد. به عنوان مثال: ترانزیستور هماکنون به این مرحله رسیده است. ترانزیستور نهتنها جای لامپ خلا را گرفته، بلکه در سیستم احتراق خودروها و کنترل خودکار دوربینها نیز استفاده میشود.
۷. آشکار شدن اثرات اجتماعی و اقتصادی: نوآوری در این مرحله به شکلی رفتار جامعه را تغییر میدهد یا به نقطهای میرسد که نقش اقتصادی مهمی پیدا میکند. به عنوان مثال، تلویزیون قطعاً اثری عمده بر جامعه بشری برجای گذاشته است.
همه نوآوریها همه این مراحل را پشت سر نمیگذارند، اما در پیشبینی فناوری با استفاده از مفهوم "مراحل نوآوری" میتوان در همان مراحل ابتدایی توسعه فناوری، رویدادهای آتی را پیش بینی کرد.
روشهای پیشبینی
اساسا چهار روش پیشبینی وجود دارد، و تحلیلگران با انواع ترکیبات این چهار روش پیشبینی میکنند.
۱. برون یابی. این روش الگوی گذشته را به آینده تعمیم میدهد. یعنی نخست یک سریِ زمانی از اطلاعات مربوط به موضوع جمعآوری، و سپس برونیابی میشود. به عنوان مثال، تحلیلگری میخواهد سرعت هواپیماهای آینده را پیشبینی کند. ابتدا تاریخچه سرعت هواپیماها را بر اساس زمان وقوع آنها گردآوری کرده و سپس میکوشد الگوی حاکم براین اطلاعات را کشف کند. این الگوهای نوعی یا به صورت "روند" (مثل اطلاعات فناوری و اقتصادی) یا به صورت "چرخه" هستند (مثل اطلاعات مربوط به آب و هوا). پس از کشف الگو، آن را به آینده تعمیم میدهیم و از این طریق پیشبینی انجام میشود.
۲. شاخص هادی: کاهش درجه هواسنج اغلب نشانگر این است که به زودی باران میبارد. بنابراین فرد میتواند با استفاده از نقطه عطف سری زمانی اطلاعات هواسنجی و فشارسنجی, نقطه عطف موجود در سری زمانی بارش باران را پیشبینی کند. در این روش از یک سری زمانی مشخص برای پیشبینی وضعیت آینده یک سری زمانی دیگر استفاده میشود. نکته اساسی در روش شاخص پیشرو این است که رفتار سری زمانی مدنظر با رفتار سری زمانی اولیه، یعنی همان شاخص پیشرو یکسان و صرفاً این دو با همدیگر تاخیر زمانی داشته باشند. به بیان ساده رفتار امروز سری زمانیِ هواسنج حاکی از رفتار فردای سری زمانی باران است.
۳. الگوی علت و معلولی: در روشهای برونیابی و شاخص هادی باید بین گذشته و آینده رابطهای بهدست آید و هیچ نیازی نیست که علتهای این رابطه شناخته شود. تحلیلگری که از روش شاخص هادی استفاده میکند, نیازی ندارد که بداند چرا رفتار دو سری زمانی یکسان است. در مقابل، در الگوهای علت و معلولی، اطلاعات مربوط به علت و دلیل جمعآوری میشود. به عنوان مثال, پیشبینیِ گرفتگی خورشید بر پایه رابطه علت و معلولی استوار است, و از قوانین بنیادی فیزیک تبعیت میکند.
۴. روشهای آماری و احتمالی: تفاوت این روشها با روشهای قبلی در این است که یک توزیع احتمالی بر روی دامنه ارزشهای ممکن تولید میکند. هم اکنون برخی از پیشبینیهای آب و هوایی به این شیوه انجام میشود. به عنوان مثال، میگویند احتمال بارندگی فردا ۳۰ درصد است. این بدان معنی است که در دامنه نتایج ممکن، یعنی بین بارندگی و عدم بارندگی، درصد احتمال وقوع آنها به ترتیب۳۰ درصد و ۷۰ درصد است.
نکتهای که باید به خاطر داشت این است که برای پیشبینی فناوری فقط چهار روش وجود دارد. تفاوتهایی که در کاربرد این روشها دیده میشود, اساسا ناشی از تفاوت در نوع اطلاعات موجود است. به عنوان مثال، اطلاعات اقتصادی همچون قیمتها در فاصله زمانی منظم (هفتگی، ماهانه، و غیره) ارائه میشوند، اما اطلاعات مربوط به فناوری در فاصله زمانی منظم عرضه نمیشوند. لذا، هر چند هنگام پیشبینی اقتصادی و فناوری از روش برونیابی استفاده میشود، تکنیکهای خاص مورد استفاده آنها با یکدیگر متفاوت است، زیرا ماهیت اطلاعات آنها تفاوت اساسی دارد.
باید به خاطر داشت که پیشبینی فناوری به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه ابزاری برای کمک به تصمیمگیری است. بنابراین، باید بتوان به کمک پیشبینی پاسخ سوالهای تصمیمگیرنده را به دست آورد. ارزش پیشبینی به میزان سودمندی آن در زمان اتخاذ تصمیم بستگی دارد. هر پیشبینی که کیفیت تصمیم را بهبود بخشد، صرفنظر از این که در آینده چه رخ دهد، پیشبینی مفیدی خواهد بود.
یکی از مفاهیمی که در روند داد و ستد بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته کاربرد فراوان دارد، انتقال فناوری است. این فرایند یک سویه که معمولاً از کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه جریان دارد، به صورت دانش فنی در عرصههای مختلف به طرق معینی جابجا میشود. اما همان طور که در مطلب زیر میآید، چنین فرایندی ضرورتاً به توسعه فنی و اقتصادی کشورهای دریافت کننده نمیانجامد. این مقاله برخی از ملاحظات مربوط به انتقال فناوری در دنیای امروز را بررسی میکند.
انتقال فناوری عبارتی است که برای توصیف فرایندهای جابجایی دانش در درون یا بین سازمانها به کار میرود. انتقال فناوری بینالمللی به شیوه این کار بین کشورها اطلاق میشود. این فناوری که انتقال مییابد، میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد. میتواند به شکل کالا (شامل کالاهای حجمی، انداموارههای گیاهی و جانوارهای)، خدمات و افراد، ترتیبات سازمانی باشد یا به صورت طرح، اسناد فنی و محتوای انواع برنامههای بیشمار آموزشی ارائه شود. به علاوه میتواند به صورت جریان دانش تلویحی انتقال یابد یعنی دانشی که کاملا مدون نشده و در مهارتهای افراد تجسم پیدا میکند.
تمام این اشکال دانش میتواند از یک جهت مهم دیگر فرق کند. در یک سوی طیف، دانش مورد نظر میتواند به دانش استفاده و راهاندازی فناوری مربوط باشد. از سوی دیگر، میتواند به دانش مورد لزوم برای تغییر فناوری و نوآوری مربوط باشد. در این بین، دانش منتقل شده میتواند شامل انواع مختلف زیادی از دانش طراحی و مهندسی لازم برای تجدید و تعدیل فناوریها باشد.
افزون بر این، انتقال فناوری بینالمللی میتواند به دو شکل انتقال افقی و عمودی صورت بگیرد. انتقال فناوری افقی شامل حرکت دانش تثبیت شده از یک محیط کاربردی به محیطی دیگر است (مثلاً از شرکتی به شرکتی دیگر). در عوض، انتقال فناوری عمودی به انتقال فناوریهای جدید از مرحله تولید به هنگام فعالیتهای تحقیق و توسعه مثلاً در سازمانهای علمی و فناوری برای کاربرد در بخشهای صنعتی و کشاورزی اطلاق میشود.
انتقال فناوری راهی مهم است که کشورهای در حال توسعه از آن طریق به فناوریهای جدید دست مییابند. مثلاً دستیابی کشورهای تازه صنعتی شده شرق آسیا به فناوریهای خارجی به همراه «یادگیری فناوری» داخلی (یعنی تلاش برای انباشت ظرفیت به منظور تغییر فناوری) عوامل اصلی توسعه سریع فناوری و اقتصادی آنها بوده است.
صرف نظر از توان کشورهای در حال توسعه برای استفاده از انتقال فناوری برای توسعه ظرفیتهای داخلی، استفاده این کشورها از مزایای اجتماعی و اقتصادی فناوریهای موجود، نتایج متفاوتی را در بر داشته است. نه فقط بین کشورها بلکه بین بخشهای مختلف در تک تک کشورها نتایج متفاوتی دیده میشود.
نابرابریهای موجود بین (و در داخل) کشورهای در حال توسعه از نظر بهرهبرداری از انتقال فناوری نشان میدهد که رابطه بین انتقال فناوری و انباشت ظرفیت فناوری داخلی یک گونه نیست. به عبارت دیگر، انتقال فناوری بیشتر، ضرورتاً به توسعه فناوری و اقتصادی بیشتر نمیانجامد. در این راستا، بحث جانانهای در میان تحلیلگران و پژوهشگران در مورد عواملی که تأثیر انتقال فناوری بینالمللی را بر توسعه فناوری، اقتصادی و اجتماعی کشورهای در حال توسعه شکل میدهد، در جریان است. یک موضوع عمده در این بحث که در پایین به آن پرداخته شده است، نقش ابتکارهای فناوری داخلی و ظرفیت جذب (عبارت مورد استفاده برای توصیف توانایی شناسایی، همسان سازی و کاربرد دانش خارجی سودمند) کشورها و سازمانها در جذب و توسعه بیشتر فناوریهای خارجی است.
در مباحثات بین تحلیلگران تا اواخر دهه 1970، تأکید اولیه بر تجزیه و تحلیل انتقال فناوری بینالمللی روی هزینههای انتقال فناوری و این بود که آیا انتخاب فناوریها برای وضعیت محلی در کشورهای در حال توسعه مناسب است یا نیست. در این تجزیه و تحلیل به ظرفیت جذب و یادگیری فناوری داخلی کسانی که به فناوری خارجی دست مییافتند توجه چندانی نمیشد، یعنی به فرایندهای همسانسازی فناوریهای وارداتی و به کار بستن مؤثر آنها. به نظر میرسید انگاره اصلی این است که وقتی فناوری به دست میآید جذب و اجرای آن تقریباً به طور خودکار و بدون کوشش صورت میگیرد.
اما حالا همگان بر این اعتقادند که اینگونه نیست. کسب و جذب فناوریهای خارجی و توسعه بیشتر آن هر کدام فرایند پیچیدهای است که نیازمند تلاشهای چشمگیر از کسبکنندگان است. چندین عامل به این پیچیدگی کمک میکند. اول کسب و مسلط شدن بر فناوری هم پرهزینه است و هم زمانبر. دوم، فناوریهای کسب شده اغلب باید با شرایط محل تطبیق یابد. سوم، فناوریها کالاهایی هستند که بتوان به صورت دستگاه آماده استفاده منتقل کرد. فناوری شامل اجزایی ناگفته است که نمیتوان به راحتی در قالب اسناد مکتوب تدوین کرد و نیازمند کوشش گستردهای برای یادگیری و فهم درست است.
به عبارت دیگر، فناوری فقط شامل دستگاه و سایر اجزای سخت افزاری نیست. فناوری دانش به اشکال مختلف است که سخت افزار فقط یک عنصر آن است. از این نظر، عبارت انتقال فناوری به رغم کاربرد رایج آن میتواند گمراه کننده باشد، چون کسبکننده را به صورت دریافتکننده منفعل فناوریهایی تصویر میکند که درجای دیگر به دست آمده است و فناوری را چیزی را نشان میدهد که میتوان به راحتی منتقل کرد.
در واقع، این دو فرایند (کسب فناوریهای خارجی از طریق انتقال فناوری از یک سو و یادگیری فناوری در داخل از سوی دیگر) مکمل هم و به هم پیوسته است. ظرفیتهای کسب کننده نقش اصلی را در بنیاد گذاشتن شالوده همسانسازی مؤثر فناوریهای خارجی دارد. در عین حال، کسبکننده فناوریهای خارجی دریافت کنندهای منفعل نیست و یادگیری بیشتر فناوری برای کاربرد مؤثر فناوری و نیز توسعه بیشتر این فناوریها لازم است.
انتقال فناوری به روشهای گوناگون صورت میگیرد و به ماهیت ترتیبات بین منابع و کسبکنندگان فناوری بستگی دارد. در سطح سازمان، سه نوع ترتیبات گسترده وجود دارد: انتقال فناوری تجاری، انتقال فناوری غیررسمی و انتقال فناوری غیرتجاری که حاصل فعالیت سازمانهای بینالمللی، دولتهای ملی کشورهای توسعه یافته و سازمانهای غیردولتی است.
بیشتر فناوری از طریق انتقال فناوری تجاری بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه انجام میشود. این از طریق پیمانکاری و پرداخت صورت رسمی پیدا میکند و بخش خصوصی تأمینکننده اصلی فناوریهاست. این قبیل انتقالها شامل انتقال فناوری از طریق سرمایهگذاری مستقیم خارجی، از طریق لیسانس خارجی، طرحهای کلید در دست، مشاوره فنی، کسب کالاهای سرمایهای، پیمانکاری بینالمللی و طرحهای مشترک است.
معمولاً استدلال میکنند که این قبیل اشکال انتقالهای تجاری (به خصوص آنهایی که به سرمایه گذاری خارجی مستقیم مربوط میشود) در دو مرحله عمل میکند. نخست، انتقال به سازمان کسبکننده اولیه (معمولا شعبه یک شرکت چند ملیتی). دوم، انتشار از طریق نشت دانش (یعنی درز کردن غیر داوطلبانه یا مبادله تعمدی دانش فنی سودمند) به سایر شرکتها در اقتصاد محلی است. با این حال، اهمیت مرحله نشت مورد مناقشه است.
انتقال فناوری میتواند به صورت غیررسمی هم باشد یعنی بدون پرداخت پول و موافقت نامه، مثلاً انتقالی که از طریق مهندسی وارون یا معکوس (reverse engineering) صورت میگیرند. این عبارت به معنای یادگیری طراحی یک محصول از طریق قطعه قطعه کردن محصول و تجزیه و تحلیل آن، از طریق جابجایی نیروی کار ماهر از کشوری یا سازمانی به کشوری یا سازمانی دیگر، از طریق مشاوره با نشریات تجاری و مقالات فنی در نشریات بینالمللی و از طریق شرکت در سمینارها، کنفرانسها و نمایشگاههای تجاری است.
هر کدام از این اشکال انتقال فناوری میتواند به جابجایی دانش فنی از کشورهای توسعه یافته به کشورهای در حال توسعه کمک کند. عاملان اصلی در این قبیل موارد کسانی هستند که مایل به کسب فناوری و در نتیجه به عهده گرفتن نقشی فعال در جستن، شناختن و کسب دانش موجود بدون کمک منابع آن دانش هستند.
سومین راه انتقال فناوری به کشورهای در حال توسعه از طریق مجاری غیرقابل تجاری است از جمله ابتکارهای سازمانهای بینالمللی، دولتهای کشورهای توسعه یافته و سازمانهای غیردولتی. این کار، ساز و کارهای متنوعی را به خود میگیرد. مثلاً یک فرایند انتقال عمودی فناوریها از مراکز تحقیقاتی بینالمللی به مراکز تحقیقاتی، کشاورزان و شرکتها در کشورهای در حال توسعه است. سایر مجاری شامل طرحهای عمرانی سازمانهای چندجانبه است.
یک ساز و کار دیگر انتقال فناوری به کشورهای در حال توسعه، انتقال و توسعه فناوریهای مناسب توسط سازمانهای غیردولتی برای پرداختن به مشکلات خاص کشورهای مورد نظر است.
برای گروهی، فرایند انتقال فناوری را میتوان در وهله اول به عهده کارکرد بازار آزاد گذاشت. اما تجربه نشان داده است که این فرایند نسبت به کاستیهای بازار از قبیل عدم تقارن در قدرت و اطلاعات چانهزنی بین منابع و کسب کنندگان فناوری حساس است.
اعمال مقررات آزادسازی تجاری، پیامدهایی برای دسترسی کشورهای در حال توسعه به فناوریهای خارجی دارد. در نتیجه، انتقال فناوری اغلب هدف سیاستگذاری در سطح بینالمللی است، چون کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته هر کدام میکوشند از منظری متفاوت و گاه متناقض به این موضوعها بپردازند. در سطح بینالمللی، انتقال فناوری به طور فزایندهای به مذاکرات سیاسی بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه کشیده شده است، به خصوص مذاکرات مربوط به موافقتنامههای بینالمللی درباره تجارت و محیط زیست. مثلاً مفاد مربوط به انتقال فناوری بخش مهم از چندین موافقتنامه بینالمللی را تشکیل میدهد، مانند موافقتنامه جنبههای تجاری حقوق مالکیت فکری (TRIPS) مربوط به سازمان تجارت جهانی و بسیاری موافقتنامههای منطقهای و دو جانبه.
موضوعهای مربوط به انتقال فناوری در این سطح محدود به تعریف مقررات انتقال و تدوین موافقت نامههای عمومی برای حمایت از اشتغال فناوری به کشورهای در حال توسعه است. این قبیل موافقتنامهها معمولا در مفاد موافقتنامههای بینالمللی بازتاب پیدا میکند و ربطی به موضوعهای اجرا یا جزئیات انتقال و تسلط بر فناوریها در سطح شرکت یا سایر سازمانها ندارد.
سیاستهای اتخاذشده توسط کشورهای توسعه یافته برای تشویق انتقال فناوریها به کشورهای در حال توسعه به طور فزایندهای تناسب پیدا میکند. به این علت است که سیاستهای بینالمللی در مورد تجارت و محیط زیست اغلب نیازمند آن است که این قبیل کشورها مشوقهای لازم را برای انتقال فناوریها به کشورهای در حال توسعه ایجاد کنند.
به علاوه، همان گونه که گفته شد، انتقال فناوری از اهداف اصلی بسیاری از سیاستهای حاکم بر اعطای کمک رسمی برای توسعه یا کمکهای بلاعوض است.
در این راستا، چندین کشور توسعه یافته مشوقهایی در اختیار شرکتها و سازمانها برای انتقال فناوری به کشورهای در حال توسعه قرار میدهند. این قبیل مشوقها شامل تأمین مالی و آموزش و نیز حمایت از مشارکت بین شرکتها و سازمانها در کشورهای در حال توسعه و منابع بالقوه فناوری است.
با این حال، درمورد کارایی اقدامات جاری بحث وجود دارد. مثلاً برخی تحلیلگران خاطرنشان میکنند مشوقهای موجود انتخابی است و پوشش ناقصی دارد. در ارتباط با سیاستها در کشورهای در حال توسعه، عموماً اعتقاد بر این است که هدف این سیاستها باید افزایش بهرههای انتقالی فناوری و نیز محدودسازی کاستیهای آن باشد. اما به نظر میرسد سیاستهای بینالمللی جدید (مانند سیاستهای سازمان تجارت جهانی) از این جهت مبهم است.
منبع:www.mgtsolution.com