زندگی‌نامه استیو جابز-2

منبع: ماهنامه شبکه


1973

جابز هجده ماه دیگر در دانشکده باقی ماند و به کلاس‌های مختلفی از جمله خوشنویسی رفت، این تجربه بعدها طراحی حروف در مک را تحت تأثیر قرار داد.


 

1974

جابز به کالیفرنیا باز‌گشت و به کار در آتاری مشغول شد. او به این شرکت رفت و گفت آنجا را ترک نمی‌کند تا او را استخدام کنند. استیو سپس با دوستش، دن کاتک، به یک سفر معنوی در هندوستان می‌رود و هزینه سفر دن را نیز به‌عهده می‌گیرد. او با یک محفل مذهبی برخورد می‌کند و با همان جمع به نوک کوهی می‌رود که در آنجا مرشد مذهبی سر او را می‌تراشد. دن نیز بعدتر سر خود را می‌تراشد، البته به‌دلیل شپش! استیو سپس هند را به قصد کالیفرنیا ترک می‌کند و بقیه پول خود را به دن می‌دهد تا به ادامه سفرش در هند بپردازد. در این زمان نولان بوشنل در آتاری به جابز پیشنهاد کار روی یک پروژه خاص را داد که قرار بود در نهایت به بازی Break-Out تبدیل شود. درضمن او با جابز قرار گذاشت، اگر دستگاه بازی طراحی‌شده کمتر از چهل تراشه داشته باشد، یک مبلغ مشخص به او پرداخت کند. وزنیاک که در چنین کارهایی مختصص بود، به جابز کمک کرد تا طراحی را در عرض 48 ساعت تمام کند و جابز مبلغ جایزه را دریافت کرد. البته طرح بسیار پیچیده بود و تولید نشد. بعدها، در سال 1985 وزنیاک دریافت که دوست و شریکش جابز سر او را کلاه گذاشته وپول کمتری به او داده‌ است شایع است که ناراحتی او از این موضوع تا‌حدی بود که باعث گریه او شد. گفته می‌شود، وقتی جابز با این موضوع روبه‌رو شد، مرتب تکرار می‌کرده که این اتفاق را به‌خاطر نمی‌آورد. شاید اگر وزنیاک قبل‌تر این موضوع را در‌می‌یافت، هرگز برای تأسیس اپل به جابز نمی‌پیوست.



1976

وزنیاک و جابز اپل را تأسیس‌کردند. هر چند در آن زمان نام چندان هیجان‌انگیزی به‌نظر نمی‌رسید، اما نامی ساده و کاربردی بود و جابز را به‌یاد زمانی که در مزارع سیب در اور‌گان گذرانده بود، می‌انداخت. در یکم آوریل آن‌ها مدارک را برای مالکیت مساوی شرکت امضا کردند. برای افزایش سرمایه، وزنیاک ماشین‌حساب HP 65 خود را به قیمت 520 دلار و استیو جابز اتومبیل ون فولکس‌واگن خود را به قیمت1500 دلار فروخت. که البته تنها نیمی از این مبلغ پرداخت شد زیرا موتور ماشین اندکی پس از معامله از کار افتاد. نخستین سفارش آن‌ها پنجاه کامپیوتر Apple I بود و جابز با پای پیاده این معامله را انجام داد. البته، او سفارش را اشتباه متوجه شد و به‌جای دستگاه‌های نهایی با کیس، بوردها را تحویل داد، بنابراین، آن‌ها فقط بخشی از مبلغ نهایی را دریافت‌کردند. آن‌ها تا پایان سال، 150 کامپیوتر را تحویل دادند.

 


1976   II

وزنیاک و جابز تصمیم گرفتند، در Apple II به‌جای بارگذاری دستی سیستم‌عامل، سیستم‌عامل ازمدارها خوانده شود و یک منبع تغذیه بدون فن داشته باشد؛ چیزی که باید از صفر به جای منبع خطی براساس مدل سوییچ طراحی می‌شد. مایک مارکولا، نخستین سرمایه‌گذار آن‌ها بود. او با دیدن کار آن‌ها گمان کرد می‌تواند در عرض پنج سال اپل را در فهرست پانصد شرکت برتر مجله فورچون جای دهد (و چنین نیز شد).


 

1977

مایک مارکولا، جابز و وزنیاک با امضای اسناد در خانه مایک، به‌طور رسمی شرکت Apple Computer را در سوم ژانویه به‌ثبت رساندند. مایک اسکات رئیس اپل‌می‌شود، در همان ابتدا دو بار باعث ناراحتی جابز می‌شود: نخست وزنیاک را به پاس‌داشت طراحی‌هایش که در تأسیس شرکت مؤثر بوده، کارمند شماره یک می‌خواند. جابز هم بعدتر خود را کارمند شماره صفر خواند. سپس او به جابز گفت، بوی بدنش فضای دفتر را بدبو کرده‌است. نخستین اقدام جابز برای تحت تأثیر قرار دادن سیاق بصری اپل، استخدام یک متخصص از کانون تبلیغات اینتل بود. به این ترتیب، رجیس مک‌کنا مأمور طراحی دوباره لوگوی اپل به‌شکل یک سیب با رنگ‌های رنگین‌کمان شد که باعث می‌شد لوگو در اندازه خیلی کوچک نیز به‌سرعت شناخته شود و در عین حال چاپ دقیق آن به‌خاطر رنگ‌های زیادش هزینه‌بر بود. بخش گاز‌زده شده سیب نیز یک بازی کلامی با کلمه بایت بود [بازی کلامی با Bite به معنای گاز زدن و Byte که واحد سنجش داده است] و باعث می‌شد بیننده آن را با گوجه اشتباه نگیرد. کامپیوتر Apple II در هفدهم آوریل در نمایشگاه کامپیوتر سواحل‌غربی (یک نمایشگاه بزرگ کامپیوتر در کالیفرنیا) به‌نمایش در‌آمد و در قاب پلاستیکی خاص خود به‌عنوان درخشان‌ترین کامپیوتر شخصی دنیا در نمایشگاه ظاهر شد. وزنیاک این کامپیوتر را فقط با 62 تراشه طراحی‌کرده‌بود و جابز اصرار داشت که این تراشه‌ها به تمیزترین شکل روی بورد قرار بگیرند. این کامپیوتر اسلات‌های اضافی داشت، اما هیچ پیچی در بدنه آن دیده نمی‌شد (همه پیچ‌ها در زیر دستگاه مخفی شده‌بودند). اما این سال از نظر شخصی چندان سال خوبی برای جابز نبود. رندی ویگینتن، یکی از نخستین برنامه‌نویسان اپل نقل می‌کند، در طول توسعه Apple II دوستی نزدیک و بسیار صمیمی جابز و وزنیاک (چنان‌که بهترین دوست هم بودند) رو به کمرنگی نهاد. از طرفی، نامزد جابز، کریس‌آن برنان باردار شده‌بود و جابز قبول نکرد پدر بچه باشد. برنان نیز قصد داشت بچه را نگه دارد و همین امر موجب جدایی آن‌ها شد.

 

 

1978

در هفدهم ماه مه دختر جابز، لیزا نیکول در همان مزرعه آشنا در اور‌گان، نزدیک باغ‌های سیب به‌دنیا آمد. در همان زمان، استیو شروع به طراحی نسل تازه‌ای از ماشین‌های اداری کرد که در نهایت لیزا نام گرفت. جابز کیس Apple III را تا حد ممکن کوچک طراحی کرد تا فقط جا برای قطعه‌های ساخته‌شده توسط گروه مهندسی باقی بماند. در همین زمان جایگاه اصلی اپل به شهر کوپرتینو در کالیفرنیا منتقل می‌شود. در نخستین جشن هالوین اپل، جابز در هیبت یک شخصیت مذهبی ظاهر می‌شود.

 

 

1979

جابز کار روی پروژه Lisa را آغاز می‌کند، نامی که طبق شایعه‌ها از روی نام دختر طرد شده‌اش انتخاب‌کرده‌بود. آن‌ها پس از انتخاب نام، یک سرنام نیز تحت عنوانLocal Integrated Software Architecture برای پروژه انتخاب کردند. در همان زمان یک شوخی در این باره شکل گرفت که می‌گفتند، لیزا سرنام Lets  Invent  Some  Acronym [بیایید یک سرنام از خود در آوریم] است! رابط‌کاربری این کامپیوتر جدید تحت تأثیر ابداع‌های آزمایشگاه‌های تحقیقاتی زیراکس پارک، یک رابط مبتنی بر پنجره‌ها و کنترل ماوس بود. گفته می‌شود، در جلسه‌ای که جابز در PARC داشت و آن‌ها این ابداع‌ها را به او نشان دادند، جابز هیجان‌زده از این سو به آن سوی اتاق می‌رفته و به آن‌ها می‌گفت: «چرا با این [نتایج] هیچ کاری نمی‌کنید؟ این بهترین چیز است! این انقلابی‌ است.» او همچنین در همان زمان به مجله رولینگ استون گفت: «گمان نمی‌کنم افراد منطقی بحثی در این داشته باشند که روزی همه کامپیوترها با این روش کار خواهند کرد.» او یک خانه در لس‌گاتوس خریداری کرد، اما آن را دکور نکرد. اجزای عمده‌ای که در خانه دیده می‌شدند یک نقاشی از مکسفیلد پریش، یک تشک و چند بالش و کوسن بود (عکس سمت راست توسط دایانا واکر در سال 1982 گرفته شده‌است). جابز به‌عنوان دارنده مرسدس کوپه مشهور است و در این سال نخستین مرسدس کوپه خود را به اضافه یک موتورسیکلت BMW خریداری کرد. جابز در این زمان به‌شکل آراسته و تمیزی موهای خود را اصلاح می‌کرد و عهد کرد که به‌شکل حرفه‌ای‌تری قدم در راه تجارت بگذارد و به این ترتیب، گهگاه لباس‌های رسمی می‌پوشید.در این سال واژه‌پرداز AppleWriter نیز عرضه شد که با نخستین پرینتر اپل، Silenttype کار می‌کرد.

 


1980

اپل به شرکت سهامی‌عامل تبدیل می‌شود و تا پایان نخستین روز معاملات دارایی جابز به 217 میلیون دلار می‌رسد. دن کاتک، دوست و همسفر هندوستان جابز هیچ سهمی دریافت نمی‌کند، با این‌که کارمند شماره 11 شرکت بود. شایعاتی وجود دارد که دلیل این موضوع، ‌پاره‌ای مسائل شخصی و خانوادگی میان این دو بوده است. بقیه کارکنان اولیه شرکت نیز هم اگر سهمی‌دریافت کردند، اندک بود. در مقابل، وزنیاک با ایده خود تحت عنوان Wozplan، به بسیاری از افرادی که از شرکت سهمی دریافت نکرده بودند، سهام داد. او در مجموع یک‌سوم سهام خود را بخشید.

 

 

1981

در این سال، مایک اسکات در حالی پست مدیرعاملی را ترک می‌کند که از کارش ناراضی، اما از سهام راضی است و بعد از او جابز به‌عنوان رئیس شرکت فعالیت می‌کند. سپس هیئت مدیره شرکت به‌دلیل عدم توافق با تاکتیک‌های جابز و اطمینان نداشتن به شایستگی مدیریتی او، جابز را از گروه پروژه لیزا اخراج می‌کنند و او با پروژه مکینتاش جف‌راسکین درگیر می‌شود. پروژه راسکین با الهام از سیب McIntosh (نوعی سیب که در شمال شرقی امریکا به‌عمل می‌آید) نام‌گذاری شده‌بود. این پروژه قرار بود، یک کامپیوتر ساده هزار دلاری باشد که کاربر بتواند به‌سادگی آن را روشن کرده و با آن کار کند. در نهایت، جابز پروژه را از راسکین گرفت. در یکی از جلسه‌ها جابز یک دفترچه تلفن را روی میز پرت کرد و اصرار کرد که اوضاع باید متحول شود. او از دو مؤسسه طراحی هارتموت اسلینگر و فراگ دیزاین کمک گرفت تا به زبانی بصری برای طراحی مک دست یابد. زبانی که  Snow White (سفید برفی) نامیده شد.کامپیوتر جدید برخلاف Apple II وزنیاک اسلات‌های اضافه‌ای نداشت. در حالی که اپلی‌ها بیش‌از‌پیش سنت‌گرا و مقاوم به تغییر می‌شدند، برخی بورل اسیمت را تحسین می‌کردند؛ یک خوره فناوری بسیار خلاق که استعدادش در دپارتمان خدمات‌هدر‌می‌رفت. او یک تخته دیجیتال بسیار‌خلاقانه درست کرده‌بود تا اعضای گروه از طریق آن در جریان کارها قرار گیرند. نکته قابل توجه دیگر نام مکینتاش بود، زیرا بر‌خلاف بسیاری از پروژه‌ها که با الهام از نام زنان (همسر، نامزد یا دختر) افراد نام‌گذاری شده‌بودند، راسکین با هدف قبلی این پروژه را نام گذاشت تا این جریان جنسیتی را بشکند (این پروژه در ابتدا Annie نام‌گذاری شده‌بود که یک نام دخترانه است). قبل از این ماجراها در سال 1979، جابز از راسکین خواسته بود که قبل از تعیین سقف قیمت و بدون در نظر گرفتن آن مشخصات فنی کامپیوتر را تعیین کند. راسکین نیز در جواب با عصبانیت یک مشخصات فنی بسیار اغراق‌شده و گران‌قیمت را نوشت تا ایده جابز را استهزا کند. چند سال بعد،  این فهرست غالب مشخصات ماشین را نشان می‌داد که درستی روش جابز را اثبات می‌کند. اعضای گروه مک در آن زمان تعریف خاصی از «تحریف حقیقت» برای خود درست کرده‌بودند: یک مهندس یک ایده را برای جابز مطرح می‌کند، او آن را احمقانه می‌خواند و چند هفته بعد او آگاهانه یا ناآگانه آن ایده را به نام خود به میان می‌آورد. جابز در آن زمان عقیده داشت که سیاق طراحی‌کیس مک باید بیشتر شبیه اتومبیل‌های پورشه باشد تا فولکس‌واگن (او در آن زمان یک پورشه 928 داشت). او درباره طراحی نمونه اولیه به طراحان چنین می‌گوید: «زیادی شبیه جعبه است، باید منحنی‌های بیشتری داشته‌باشد. انحنای گردی گوشه باید بزرگ‌تر باشد و اندازه لبه‌ها را نیز نمی‌پسندم. اما برای شروع قابل‌قبول است.»


 

دهه 80

گاهی اوقات در دهه 1980جابز چنین سبیلی داشت. لازم به‌ذکر است که سریال تلویزیونی Magnum PI برای نخستین‌بار در دسامبر 1980 از تلویزیون پخش شد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد