[ سید علیرضا حجازی]
آینده اندیشی به عنوان یکی از ضروریات انکار ناپذیر جهان معاصر، به عاملی تعیین کننده در سرنوشت فردی و اجتماعی انسانها تبدیل شده است. بهرهگیری از هنر یا دانش آینده دیگر نه به عنوان یک پیشنهاد، بلکه به عنوان یک راه حل آزموده شده توانسته است به جایگاه در خور توجهی در میان بسیاری از جوامع پیشرفته و توسعه یافته دست یابد.
امر به ظاهر سادهای که پس از جنگ جهانی دوم تنها در قالب چند نشریه، مقاله و کنفرانس تحت عنوان ”آیندهنگری” مطرح شد، با روندی شتابان به یکی از مهمترین رشتههای دانشگاهی مبدل شد و ابعاد گوناگون دانش و فناوری را در نوردید.
اگر آیندهاندیشی و آیندهپژوهی را به عنوان علمی برای تمام علوم بپذیریم، در آن صورت مهمترین و اولین پرسش آن خواهد بود که چگونه میتوان از این علم برخوردار شد. اگر چه امروزه دورههای دانشگاهی متعددی برای تحصیل در رشته مطالعات آینده در دانشگاههای معتبری مانند هاوایی یا آریزونا برگزار میشود؛ اما پیش درآمد تمامی این دورهها داشتن روحیه آیندهاندیشی و آیندهگرایی است. بدون برخورداری از چشماندارهای آیندهگرا نمیتوان در این عرصه گام نهاد و هر گونه کوششی اعم از علمی و غیر علمی محکوم به شکست خواهد بود.
اکنون این پرسش مطرح میگردد که چگونه میتوان روحیه آیندهنگری را در افراد علاقمند به این حوزه پدید آورد و گسترش داد؟ طبیعی است که مهمترین بخش از دوران حیات یک فرد مرحلهای است که در آن شکل گیری اندیشه و تفکر انفرادی صورت میگیرد، و این دوران چیزی نیست جز دوران کودکی.
اگر بتوان کودکان را از همان ابتدا به آینده و امور آن علاقمند کرد، خلاقیت و نوآوری را در آنان بیدار نمود و ذهن کنجکاو آنان را رو به سوی آینده حرکت و گسترش داد، میتوان امیدوار بود که در آینده همین شیوه را در اندیشه خود ادامه دهند و نگاه خود را همواره رو به آینده تنظیم نمایند.
شاید به اعتقاد برخی از روان شناسان، کودکان به لحاظ شکل گیری قوای اندیشهورزی و تفکر هنوز از تکامل و بلوغ عقلانی برخودار نشده باشند؛ اما یک چیز مسلم است و آن این که کودکان نیز میتوانند متناسب با ظرفیتهای عقلانی خود فکر کنند. حال اگر چشم انداز تفکر آنان را رو به سوی آینده جهتدهی کنیم و نیروهای کوچک ذهنی آنان را با گرایشهای آینده نگرانه پرورش دهیم، میتوانیم امیدوار باشیم که این آیندهپژوهان کوچک در آیندهای نه چندان دور به آیندهاندیشانی بزرگ تبدیل شوند.
هم اینک در برخی از کشورهای پیشرفته، آیندهاندیشی به عنوان یکی از محورهای کلیدی در پرورش و تربیت کودکان مد نظر میباشد. کودکان را از سنین بسیار کم به گونهای پرورش میدهند که ذهن آنان همواره نسبت به آینده هوشیار باشد. بر اساس مطالعات به عمل آمده چنین پرورشی دارای دستاوردهای بسیار گوناگونی برای کودکان و والدین انها بوده است که مهمترین آنها دقت نظر کودکان نسبت به پیامدهای اعمال خودشان است.
ذهن کودکان آیندهاندیش به مرور به گونهای توسعه مییابد که نسبت به پیامد کارهای خودشان دقیق میشوند و با تکامل قوای عقلانی پیش از انجام هر اقدامی پیامدهای احتمالی آن را در نظر میگیرند. بدین ترتیب آیندهاندیشی به شکلی کاملاً طبیعی در آنان پدید میآید و توسعه مییابد.
حال با این چالش اساسی رو به رو میشویم که مردان آینده به چه میاندیشند؟ بخشی از اندیشههای کودکان بر مبنای ظرفیتهای سنی و عقلانی متمرکز بر ساده اندیشی و زود باوری است. بخشی دیگر معطوف به تخیلات و اندیشههایی است که تحقق آنها از نظر بزرگسالان بعید یا کاملاً غیر ممکن به نظر میرسد، اما دقیقاً همین تفکرات محال است که ممکن است مبنا یا ریشهای از واقعیت در اندیشههای آینده گرا داشته باشند. تاریخ نشان داده است که بزگترین مخترعان و کاشفان همواره مورد تمسخر مردم معاصر خویش بودهاند، اما هنگامی که اندیشههای تمسخرآمیز آنان رنگی از واقعیت به خود گرفته است؛ یکباره تمسخرها به تشویقها مبدل میشوند.
تشویق کودکان به بیان اندیشههایشان ولو آنکه غیر واقعی باشند، میتواند زمینهها و استعدادهای خلاقیت نهفته در آنان را بیدار نماید و آنان را به انسانهایی خلاق تبدیل کند. هیچگاه نمیتوانیم از یک کودک انتظار داشته بایم که در همان چارچوبهای فکری به تفکر بپردازد که بزرگسالان یا والدین او میاندیشند و تفکر میکنند. بلکه باید انتظار داشته باشیم کودکان به چیرهایی کاملاً متفاوت از اندیشههای ما فکر کنند و آنان را در محقق ساختن این اندیشهها یاری کنیم. هر کودک میتواند یک آیندهاندیش یا یک آیندهپژوه بالقوه و با استعداد باشد. این بر عهده والدین اوست که بتوانند با درایت و هوشمندی شایسته اندیشههای او را واقعی و ملموس سازند
منبع:www.ayandeh.com