زندگی‌نامه استیو جابز-3

منبع: ماهنامه شبکه


1981   II

جابز یک نمونه نمایشی از مکینتاش را به بیل‌گیتس نشان می‌دهد و گیتس توافق می‌کند برای آن نرم‌افزار توسعه دهد. گیتس و جابز درباره آینده کامپیوتر اختلاف عقیده داشتند. گیتس بیشتر بر کاربرد تجاری و سازمانی آن باور داشت و جابز بیشتر بر سودرسانی آن به مردم عادی تأکید می‌کرد. در فیلمی که بعدها ساخته‌شد و دزدان دریایی دره سیلیکون نام گرفت، گیتس د رغیاب جابز از این نمونه نمایشی برای شروع توسعه ویندوز استفاده می‌کند. مهندسان اپل قرار بود، چیزی از جزئیات لیزا به گیتس بروز ندهند و ‌هنگام نشان دادن نمونه نمایشی، بسیار رازدار بودند و پنهانی عمل می‌کردند، اما یک بار وقتی جابز فکر کرد اندی هرتزفلد می‌خواهد رازی را برملا کند، بر سر او فریاد زد: «خفه شو!» در همان سال، وقتی نخستین کامپیوتر شخصی آی‌بی‌ام عرضه شد، اپل یک تبلیغ استهزا آمیز در نشریه وال‌استریت ژورنال به‌چاپ رساند که تیتر آن چنین بود: «آی‌بی‌ام خوش آمدی؛ جدی می‌گوییم!» نقل‌قولی از جابز وجود دارد که می‌گوید اگر قرار باشد آی‌بی‌ام برنده شود، ما به‌نوعی با «یک دوره تاریک کامپیوتر به‌مدت بیست سال» روبه‌رو خواهیم شد. او هم‌چنین گفت: «ما بازار را در مقابل آی‌بی‌ام از آن خود خواهیم کرد. ما عزم خود را جزم کرده‌ایم.» بیست سال بعد، وارثان کامپیوتر شخصی آی‌بی‌ام، با سیستم‌عامل مایکروسافت نود درصد از بازار را در اختیار گرفتند.


 

1982

جابز بیل گیتس و مایکروسافت را وا می‌دارد عهد ببندند که هرگز روی هیچ نرم‌افزار سازمانی‌که از ماوس استفاده کند، کار نکنند، مگر این‌که از آن اپل باشد. البته، این حقیقت که جابز آن‌ها را از توسعه یک سیستم‌عامل رقیب منع نکرد، باعث می‌شد گیتس بتواند همزمان با توسعه نرم‌افزار مبتنی بر مک، ویندوز را نیز توسعه دهد.


ساختمان گروه مک یک سیستم امنیتی داشت که هر روز ساعت پنج و نیم بعدازظهر به‌کار می‌افتاد. اما این ساعت برای برنامه‌نویسانی که بعد از صرف غذا به کار باز می‌گشتند، بسیار زود بود. بنابراین، بارها پیش می‌آمد که این سیستم امنیتی اخطار بی‌دلیل بدهد. سرانجام، جابز به‌تنگ می‌آید و فریاد می‌زند که یک نفر این سیستم را از کار بیاندازد. اندی هرتزفلد با یک پیچ‌گوشتی سیستم امنیتی را خراب می‌کند و وقتی یک مأمور امنیتی از راه می‌رسد جابز مسئولیت کار را به‌عهده می‌گیرد. البته، مسلم است که او به دردسر نمی‌افتد.  در این سال، جابز آپارتمانی در نیویورک، در ساختمان سن رومئو بر فراز سنترال پارک خریداری کرد و به معماری به نام آی اِم پِی سفارش بازسازی آن را داد. اما هرگز به آنجا نقل مکان نکرد و سرانجام چند دهه بعد آن را به خواننده معروف، بونو فروخت.


 

1983

استیو کپس از گروه مکینتاش یک پرچم دزدان دریایی بر فراز ساختمان نصب می‌کند. گروه لیزا پرچم را می‌دزد، اما آن‌ها دوباره پرچم را پس می‌گیرند و یک سال بر فراز ساختمان مکینتاش باقی می‌ماند. در اوایل سال، مقاله روی جلد مجله تایم به قلم مایکل موریتز (در حال حاضر یک سرمایه‌گذار کلان است که در هیئت مدیره گوگل نیز بوده‌است) به افشای نیمه تاریک شخصیت جابز می‌پردازد. این مقاله شامل نقل‌قول‌هایی از وزنیاک می‌شد که ادعا می‌کرد، جابز در طراحی فنی Apple II نقش چندانی نداشته‌است و حمله‌های فراوان دیگری از افراد ناشناس نیز در این مقاله به‌چشم می‌خورد. جابز همه برنامه‌های سال نو خود را لغو کرده و درباره مقاله فکر می‌کند. همه می‌توانستند دریابند که آیا استیو در دفتر حضور دارد یا خیر، زیرا او همیشه مرسدس آبی‌رنگ خود را جلوی ساختمان در محل مخصوص معلولان پارک می‌کرد. مردم فکر می‌کردند، او از روی بی‌مبالاتی این کار را می‌کند، اما به گفته دیوید بانل دلیل این کار این بوده که اگر ماشین خود را در کنار بقیه اتومبیل‌های شرکت کارمندان پارک می‌کرد، کارمندان ناراضی لیزا یا Apple II روی اتومبیل او خط می‌انداختند. چنان‌که استیو می‌گوید: «دزد‌ دریایی ‌بودن بهتر از پیوستن به نیروی دریایی است.» پروژه مک به دزدیدن از پروژه لیزا ادامه می‌داد، به‌خصوص وقتی که بورنل اسمیت دریافت چگونه از پردازنده لیزا، یعنی Moto  68000 در مک استفاده کند. البته جابز مخالفت کرد که کدهای دو دستگاه با یکدیگر سازگار باشند. لیزا در نهایت چند سال بعد با قیمت ده هزار دلار عرضه شد. قیمتی پنج برابر مبلغ پیش‌بینی شده. البته، مسلم بود که به دستگاه سه‌هزار دلاری آی‌بی‌ام می‌بازد. جابز جان اسکالی را از پپسی جذب و به‌عنوان مدیرعامل اپل استخدام کرد. او با این جمله اسکالی را قانع کرد: «قصد داری بقیه عمرت را به مردم آب و شکر بفروشی یا شانس تغییر دنیا را ترجیح می‌دهی؟» سایرین اطلاعات کم اسکالی در حوزه فناوری را ضعف‌او می‌دانستند، اما جابز این موضوع را فرصتی برای رهبری و کنترل مردی می‌دانست که قرار بود رئیسش باشد. در همین زمان،گیتس ویندوز را رونمایی می‌کند، با این ادعا که تا پایان سال 1984 نود درصد کامپیوترهای آی‌بی‌ام از این سیستم‌عامل استفاده خواهند کرد.


 

1984

 جابز با لی‌کلو، مدیر خلاق یک آژانس تبلیغاتی با نام Chiat /Day،  ملاقات می‌کند و به او می‌گوید: «چیزی دستگیرم می‌شود که بابت آن پولی پرداخت کنم؟» جابز تبلیغی را که ریدلی اسکات (کارگردان بلید رانر) برای اپل ساخته و به «1984» معروف است (الهام‌گرفته از کتاب جورج اورول)، به هیئت مدیره نشان می‌دهد. آن‌ها کاملاً از تبلیغ بدشان می‌آید تا جایی که قصد می‌کنند زمان خریداری شده را برای پخش تبلیغ در تلویزیون که میان یک بازی پرطرفداری NFL بود، پس بدهند (هزینه ساخت تبلیغ 750 هزار دلار بود و هزینه زمان رزرو شده بیش از آن بود). اما زمان رزرو شده در تلویزیون پس گرفته نمی‌شد و آن‌ها مجبور شدند، تبلیغ را پخش کنند. این تبلیغ یک دنیای تیره و تار الهام‌گرفته از رمان اورول را به تصویر می‌کشید (که کنایه‌ای از دنیای تحت تسلط آی‌بی‌ام بود) که با پتک‌ مک جدید در هم شکسته می‌شد. تبلیغ پخش شد و استقبال از آن تا حدی بود که جوایز مهمی را نیز از آن خود کرد. جابز در آن زمان در این‌باره گفت: «شانس، قوای جبری طبیعت است... استفاده از پی‌رنگ 1984 [در آن سال] آن‌قدر ایده مشهودی بود که نگران بودم شخص دیگری این ایده را استفاده و خراب کند که البته این اتفاق نیفتاد.» بیست و چهارم ژانویه آن سال از مک پرده‌برداری شد. جابز یک پاپیون خال‌خالی به گردن داشت و صحبت خود را با دکلمه ترانه‌ای آغاز کرد. سپس با استفاده از یک برنامه تغییر صدا (سینتیسایزر) رو به حضار گفت: «سلام، من مکینتاش هستم.» و صحبت خود را با این جمله‌ها به‌پایان رساند: «باعث مباهات فراوان من است که مردی را معرفی کنم که برای من همچون پدر است؛ استیو جابز.» Apple III قرار بود جایگزین Apple II شود، اما جابز عرضه Apple IIc را اعلام کرد و تولید Apple III لغو شد. نمونه جدید، یک نسخه فشرده‌تر و کوچک‌تر از نمونه دوم بود که به‌گفته جابز حس کاربردی داشت. جشنی که Apple II Forever خوانده می‌شد، با یک زلزله 6,2 ریشتری در سان فرانسیسکو مختل شد.


 

1984   II

جابز و وزنیاک نخستین مدال ملی فناوری را از رئیس جمهور وقت ایالات متحده دریافت‌می‌کنند. در همین دوره زمانی (قبل یا بعد از آن) بود که جابز دریافت وزنیاک استعفا داده‌است. او سرانجام با نام مستعار راکی کلارک به دانشگاه بازگشت و لیسانس خود را در علوم کامپیوتر از دانشگاه برکلی دریافت کرد. جابز بو درِک، خوره کامپیوتر و مدل بسیار مشهور را ملاقات می‌کند تا او را قانع کند که به یک کاربر مک تبدیل شود. او تحت تأثیر هیچ‌کدام، نه جابز و نه مک قرار نمی‌گیرد. در همین زمان،‌ مدیران اپل بابت پیش‌بینی غیرحسابگرانه درباره فروش مک شروع به سرزنش جابز کردند و زمزمه‌هایی درباره نارضایتی از سیاق مدیریتی او شنیده می‌شد. مایک مورِی، کارمند شماره یک جابز در بازاریابی، طی یک یادداشت به مرور مشکلات اپل پرداخت و عمده تقصیر را به گردن استیو جابز انداخت. او یادداشت را ابتدا به استیو نشان می‌دهد، اما او روی خوشی نشان نمی‌‌دهد. سپس اسکالی و هیئت مدیره سرپرستی گروه مک را از جابز می‌گیرند و توسعه لیزا را به‌کلی ملغی می‌کنند. پس از آن اسکالی به چین سفر می‌کند، اما در میانه سفر خبر ناخوشایندی به او می‌رسد. یکی از نایب‌رئیسان به اسکالی خبر می‌رساند که در غیاب او جابز قصد داشته او را از مقام خود پایین بکشد. وقتی اسکالی با جابز روبه‌رو شد، جابز به او گفت: «من فکر می‌کنم که تو برای اپل مضر هستی و شخص مناسبی برای اداره این شرکت نیستی.» اسکالی بی‌درنگ یک جلسه اضطراری برای صبح روز بعد تنظیم می‌کند. او در حضور مدیران و خطاب به جابز می‌گوید: «استیو، من این شرکت را اداره می‌کنم و صلاح می‌دانم که تو بروی. همین حالا!» اسکالی سپس مدیران را وادار می‌کند که همبستگی خود را با او یا جابز اعلام کنند. جابز می‌رود  تا به اسکالی ثابت کند به مقام او احترام می‌گذارد،‌اما در خفا در حال کشیدن نقشه برای برکناری اسکالی است.بعدازظهر سه‌شنبه، بیست و هشتم ماه مه سال 1985 جابز از همه سمت‌های خود خلع شد، اما رئیس هیئت مدیره باقی ماند. در این دوره بعضی از دوستان او نگران بودند که او خودکشی کند.


 

1985

مک در ابتدا فروش خوبی را تجربه کرد، اما به‌تدریج فروش آن رو به افول گذاشت و دلیل آن باگ‌های نرم‌افزاری ونبود قابلیت‌های رقابتی بود. برنامه‌نویسان شوخی‌هایی درباره نیاز به تعویض مداوم دیسک برای برنامه‌ها و ذخیره فایل‌ها ساخته بودند، از جمله این‌که آن را «المپیک تعویض دیسک» می‌خوانند یا نتیجه آن را مرض «ورم مفاصل تعویض دیسک» می‌دانستند. سه برنامه مایکروسافت، یعنی Paint ،Word و Write از معدود برنامه‌های موجود برای مک بودند. افراد در شرکت شروع به سرزنش جابز برای بازارسنجی ناکافی کردند. جابز دوباره کنترل گروه لیزا را در دست گرفت و اعضای گروه لیزا را بابت «گند زدن» جلوی همه اعضای گروه تازه ادغام‌شده سرزنش کرد.تیم توسعه مک در یافتند، با شعار «نود ساعت کار در هفته و علاقه به آن» بیگاری می‌دهند و به‌طور واضحی از اعضای گروه لیزا یا حتی مهندسان مبتدی که به‌تازگی در گروه مک استخدام شده‌اند، دستمزد کمتری دریافت می‌کنند. بسیاری از این افراد احساس می‌کردند، جابز به آن‌ها خیانت کرده‌است. پاداش‌ها کمی از این مشکلات کاست و باعث دلگرمی شد، اما پس از مدتی اعضای گروه Apple II از امتیازهای تازه گروه مک ناراضی شدند. جابز در تبلیغاتی به سبک 1984 که به شوخی 1944 خوانده می‌شد، نقش روزولت را بازی کرد. در آن  تبلیغ مک‌ها جنگ را با کامپیوترهای آی‌بی‌ام آغاز می‌کردند. ساخت آن‌پنجاه هزار دلار هزینه برداشت و در جلسه سالیانه در وایکیکی به گروه فروش بین‌الملل نشان داده شد. جابز در گفت‌وگویی با مجله فورچون گفت: «آی‌بی‌ام می‌خواهد ما را از روی زمین محو کند.» در این دوره، مایا لین هنرمند وارد زندگی جابز شد. جابز عمارت ویلایی Jackling House را خریداری می‌کند. این عمارت در سال 1926 به‌سفارش مهندس معدن و متالورژی، دنیل کوام و توسط معمار مشهور، جورج واشینگتن اسمیت ساخته شده‌است. جابز ده سال در این عمارت 1500 متری، باز هم بدون آن‌که چندان آن را دکور کند، زندگی کرد. پس از آن نیز برای مدتی آن را اجاره داد.

 

 

1985   II

جابز مدتی سرگردان بود؛ او تلاش کرد به ناسا راه یابد تا به او اجازه سفر  با شاتل فضایی را بدهند، به‌فکر ورود به سیاست افتاد و سعی کرد در حوزه بیوتکنولوژی فعالیت کند. او سرانجام دریافت، در هر صورت عاشق پدیدآوردن محصول‌های خلاقانه است و به‌فکر یک سرمایه‌گذاری جدید افتاد. او اپل را از تصمیم جدید خود مطلع کرد و جایگاه خود را در هیئت مدیره واگذار کرد. اپل تمایل خود را برای نگه داشتن جابز و سرمایه‌گذاری مشترک روی شرکت او اعلام کرد، اما آن‌ها دریافتند که او برخی متخصصان اصلی اپل را با خود می‌برد و در نهایت، جابز به‌طور کلی از شرکت اپل کناره گرفت. او در غروب آن روز کناره‌گیری خود را با دادن نامه‌ای به مایک مورِی در حضور خبرنگاران به‌طور رسمی اعلام می‌کند. او به خبرنگاران می‌گوید: «اگر اپل به جایی تبدیل شود که کامپیوتر را [صرفاً] یک کالای مصرفی بداند؛ جایی که عشق محو شود و افراد فراموش کنند که کامپیوترها شگفت‌انگیزترین اختراعی هستند که بشر در تمام دوران ابداع‌کرده، من احساس خواهم کرد که اپل از دست رفته‌است. اما اگر من میلیون‌ها مایل دورتر باشم و همه آن افراد هنوز آن احساس‌ها را داشته باشند... آن‌گاه احساس خواهم کرد ژن [و میراث] من هنوز آنجا وجود دارد.» او تقریباً همه سهام خود را در اپل می‌فروشد، یعنی چهار میلیون سهم به قیمت یازده میلیون دلار واین نشانه‌ای از عدم اطمینان به رهبری اپل بود. او یک سهم را نگه می‌دارد؛ به‌گفته برخی به دلایل احساسی و به‌گفته برخی به این دلیل که همچنان گزارش‌های فصلی را دریافت کند. اپل از جابز به‌دلیل استفاده از تحقیقات شرکت برای راه‌اندازی یک شرکت جدید شکایت می‌کند. جابز در پاسخ می‌گوید: «باورش سخت است که یک شرکت دو میلیارد دلاری با بیش از 4300 کارمند نتواند با شش نفر با شلوار جین رقابت کند.» اپل این شکایت را پیش از رسیدن به دادگاه پس می‌گیرد. مایکروسافت ویندوز 1 را عرضه می‌کند که رابط کاربری آن تقلیدی از رابط نسخه‌های اولیه سیستم‌عامل مک بود (و البته خود آن نیز تقلیدی از رابط‌های زیراکس بود). اسکالی به گیتس اجازه استفاده از فناوری‌های مک را در ویندوز داد، به شرطی که مایکروسافت قبول کند از فروش نسخه تحت ویندوز اکسل جلوگیری کند تا اپل بتواند جای پای خود را در سطح سازمانی محکم کند.


جابز شرکت خود را NeXT  نام می‌گذارد. نخستین پروژه آن‌ها یک ایستگاه‌کاری با کاربرد آموزشی آکادمیک بود که جابز تحت تأثیر پژوهش‌هایش در بیوتکنولوژی طرح ریخته بود. آنچه مد نظر او بود، یک ایستگاه‌کاری بود که آنقدر ارزان‌قیمت باشد که دانشجویان توانایی خریدش را داشته باشند و در عین حال قدرت آن در حدی باشد که توانایی شبیه‌سازی آزمایش‌های آزمایشگاهی را داشته باشد. در یک مقاله روی جلد نشریه بیزنس‌ویک در همان زمان، نقل‌قولی از آندریا کانینگهام، سخن‌گوی سابق نکست به‌چاپ رسید که می‌گفت: «بخشی از وجود استیو هست که می‌خواهد به دیگران و خودش ثابت کند، اپل صرفاً شانس نبوده... او می‌خواهد ثابت کند که اسکالی هرگز نباید می‌گذاشت او برود.» در همین سال اپل از عرضه لیزا نیز دست کشید.


 

1986

جابز صد هزار دلار هزینه می‌کند تا پاول رند، طراحی که لوگوی آی‌بی‌ام را طراحی کرده به همراه گروهی از طراحان دیگر به طراحی لوگو و دیگر عناصر دیگری که باعث شناخت شرکت می‌شوند، بپردازند.  جابز فرآیند فروش همه سهام اپل خود را تمام می‌کند. او همچنین در همین زمان شرکت پیکسار را از گروه گرافیک کامپیوتری لوکاس‌فیلمز با تخفیف و به مبلغ ده میلیون دلار (که پنج میلیون آن هزینه انجام پروژه‌های شرکت بود) خریداری می‌کند. به این ترتیب، جرج ‌لوکاس می‌تواند بدون فروش‌ سهام سری فیلم‌های جنگ ستارگان، از پس هزینه‌های طلاقش برآید. جابز بعدها درباره این خرید می‌گوید: «اگر در سال 1986 می‌دانستم که نگه‌داری پیکسار تا این حد هزینه‌بر است، شک دارم که این شرکت را می‌خریدم.»

 

1987

راس پِروت، تاجر مشهور امریکایی جابز را در تلویزیون می‌بیند و با او تماس گرفته و پیشنهاد سرمایه‌گذاری می‌دهد. جابز یک هفته صبر می‌کند تا برای ملاقات آماده شود. پِروت با بیست میلیون دلار سرمایه‌گذاری صاحب شانزده درصد از سهام نکست می‌شود. در همین دوران بود که جابز از وجود پدر و مادر واقعی‌اش مطلع می‌شود؛ جوآن کرول اسکیبل، متخصص گفتاردرمانی و عبدالفتاح جنالی، استاد علوم سیاسی اهل سوریه. او همچنین دریافت که آن‌ها یک دختر نیز دارند، یعنی خواهر تنی او مونا سیمسون که یک نویسنده است. مونا او را به جشن رونمایی کتاب جدیدش، به نام «هر جا به‌جز اینجا»، دعوت می‌کند و نسبت خودش و او را برای همه آشکار می‌کند. برخی عقیده دارند، جابز منبع الهام مونا برای خلق شخصیت اصلی داستان بعدی‌اش، یعنی «یک مرد معمولی» بوده‌است. همسر مونا سیمسون، ریچارد آپل از نویسندگان سریال انیمیشنی سیمسون‌ها بود و نام مادر مارج در این سریال را از همسرش گرفته‌است. تعامل جابز با مونا و این‌که چقدر به هم شبیه هستند، ظاهراً جابز را تحت تأثیر قرار داد.


در همان ایام استیو لور در مقاله‌ای در نیویورک تایمز ادعا کرد: «تأثیر همه این وقایع روی جابز به نوعی حس تقدیرگرایی آرامش‌بخش انجامید؛ یعنی ضرورت کمتری نسبت به کنترل کامل محیط اطرافش احساس می‌کرد و اطمینان بیشتری نسبت به این‌که سرانجام برخی موارد در زندگی، به‌نسبت مشخصی وابسته به ژن انسان است.» اما گفته‌های جابز در سال‌های بعد خلاف این اظهار نظر هستند، چنان‌که همچنان اعتقاد داشت، عمده شخصیت او از تجربه‌های او شکل گرفته، نه از پدر و مادر واقعی یا ژنتیکی. همچنین در همین سال کارخانه روباتیک نکست در فریمانت تأسیس‌می‌شود. البته نه برای کنترل هزینه‌های انسانی، بلکه برای استفاده از لیزر در تولید مدارهای دقیق‌تر و افزایش کیفیت آن‌ها.

 

1988

ویندوز به شدت شبیه مک می‌شود.اپل از مایکروسافت بابت کپی‌برداری از رابط کاربری مک شکایت می‌کند و ادعا می‌کند که توافق اولیه مبنی بر استفاده از فناوری‌های مک در ویندوز، فقط در نسخه نخست ویندوز اعتبار داشته‌است. جابز قبل از عرضه رسمی کامپیوتر نکست، یک دستگاه از آن را به خوان کارلوس یکم، پادشاه اسپانیا می‌فروشد. در ماه اکتبر، از کامپیوتر نکست با نام Cube پرده‌برداری می‌شود. برای نشان دادن صدای استریوی دستگاه این کار در یک تالار موسیقی انجام می‌شود. این دستگاه یک کیس منیزیومی با پورت اترنت، پردازنده گرافیکی یکپارچه، قابلیت ایمیل صوتی (که در آن زمان کمیاب بود) و یک نمایشگر هفده اینچی سیاه‌وسفید داشت. البته، در آن زمان بیشتر دانشگاه‌ها نمایشگر رنگی را برای ایستگاه کاری خود ترجیح می‌دادند. این دستگاه همچنین یک دیسک مغناطیسی‌نوری داشت که کمی کند و گران بود. در آن زمان،‌سخنگویان شرکت به خبرنگاران می‌گفتند، استیو کمی‌نرم‌تر شده و خودآگاهی بیشتری یافته است. اما یک کارمند سابق شرکت خلاف این گفته را ادعا می‌کرد: «هر شخصی درباره مسائل یک رأی خود را می‌داد، سپس استیو هفتاد رأی می‌داد [رأی خود را هفتاد رأی به‌حساب می‌آورد].»


در هر صورت مشخص بود که استیو تغییر کرده‌است. یکی از نمونه‌های این تغییر روش پرداخت دستمزدها در نکست بود. تا اوایل دهه 1990 دو سطح دستمزد وجود داشت، پنجاه هزار دلار و هفتاد هزار دلار؛ بر اساس این‌که سابقه کارمند مربوطه چقدر است. پرداختی‌ها یک بار در ماه انجام می‌شد و چک پرداختی مربوط به چهار هفته آینده می‌شد. کارمندان ارشدی که به نکست می‌پیوستند صاحب دو درصد از سهام شرکت می‌شدند. به این ترتیب، پرداخت‌های یکدست و روش پرداخت ساده در نکست در تقابل کامل با روش پرداخت آشفته و انواع پاداش‌های پرداختی در اپل بود.


در یکی از روزهای سال 1988در مهمانی شام مهمی که مهمان‌هایی از دانشگاه‌ها، یعنی مشتری‌های اصلی کامپیوتر نکست در آن شرکت داشتند، کارکنان مهمانی فراموش کردند، غذای گیاهی مخصوص جابز را آماده کنند و در نتیجه این اتفاق جابز کل بخش مربوط به صرف وعده اصلی را لغو کرد. به بیان دیگر، مهمانانی را که مشتری‌های بالقوه شرکت بودند، گرسنه رها کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد