پس نگری از آینده به امروز- قسمت دوم

عدم قطعیت و عدم تعین

یکی از نکات مهم برای انتخاب بین پیش بینی و پس نگری از آینده به امروز طرز تلقی درباره  عدم قطعیت است. توجه به عدم قطعیت در واقع یک رویکرد دیگر به مساله ای است که در بالا به آن پرداختیم، یعنی پیش گوئی ناپذیری جامعه. در اینجا نیز هنگام بحث درباره عدم قطعیت ضرورتا باید به یک سری پرسش های فلسفی پاسخ دهیم.


اکثر افراد می پذیرند که با توجه به دانش کنونی درباره یک پدیده اجتماعی – مثل نرخ رشد ترافیک جاده ها- نمی توان درباره آینده درازمدت همین حوزه خاص با قطعیت به نتایجی دست یافت. اما نسب به درجه عدم قطعیت و همچنین دلالت های روش شناختی برای مطالعات علمی چنین اجماعی وجود نداشته و دیدگاه ها متفاوت است.

در پیش بینی مبتنی بر اقتصاد سنجی معمولا مشکل عدم قطعیت به این صورت حل می شود که با "تحلیل حساسیت" نتایج مدل نسبت به تغییرات در متغیرهای بیرونی آزموده می شود. اما وقتی افق مطالعه خیلی دور – مثل بیشتر از ۲۰ سال باشد- رویکرد تحلیل حساسیت غالبا ناکافی خواهد بود. در چنین افقی مشکل اصلی این نیست که پیش گوئی برخی متغیرهای بیرونی دشوار است بلکه اساسا روابط کارکردی مفروض در مدل پیش بینی شاید در درازمدت به کلی عوض شوند. به بیان دیگر ایده تعمیم روندها جاری به سمت آینده دور به چالش کشیده می شود.

مثلا در حوزه تحقیق و برنامه ریزی ترافیک و مصرف انرژی معمول است که یک رابطه ثابت بین درآمد خانوار و مالکیت خودرو مفروض گرفته شود. به کمک تحلیل های آماری بر روی داده های تاریخی می توان به تخمینی از این رابطه دست یافت. از این رو هر گونه افزایش مورد انتظار در درآمد خانوار به طور خودکار منجر به افزایش قابل پیش گوئی در مالکیت خودرو و ترافیک جاده ها می شود. سپس به کمک پیش بینی ترافیک جاده ها می توان تقاضای انرژی آینده و همچنین تعداد پروژه های جاده سازی آینده را پیش گوئی کرد. این رویکرد به توسعه ترافیک گاهی اوقات تحت عنوان "اول پیش گوئی و بعد تامین" شناخته شده و آشکارا یک نمونه پیش بینی به شمار می رود.

اما ترجیحات مسافران برای خودرو شاید در آینده درازمدت (لزوما نه به خاطر تغییر درآمد) خیلی زیاد تغییر کند. مثل شاید تغییرات دیده نشده در سبک زندگی پدید آیند. حتی مهم تر از این ممکن است بواسطه اقدامات سیاستی، نرخ رشد اقتصادی و رشد استفاده از خودرو شخصی معکوس شود.

هنگام انتخاب وسیله یا حالت حمل و نقل، در دسترس بودن گزینه های جایگزین خوب در کنار خودرو برای مردم بسیار مهم است. بی تردید تا زمانی که آسایش و راحتی به تملک خودور شخصی وابسته باشد احتمالا همگام با افزایش درآمد، ترافیک جاده ها نیز افزایش خواهد یافت. در اینجا حتی خود سیاست "اول پیش گوئی و بعد تامین" بخشی از مشکل است و توازن انتخاب مردم را به نفع استفاده از خودرو بر هم می زند. در واقع روندها یا رفتار کنونی به اشتباه "قوانین طبیعت" تلقی می شوند. این در حالی است که در رویکرد پس نگری از آینده به امروز تقویت یا تضعیف یک روند خاص نیز جزو انتخاب های مقامات سیاست گذار به شمار می رود. اگر حمل و نقل پایدار و محیط شهری خوب و سالم جزو اهداف مهم جامعه هستند آنگاه جامعه باید گزینه های جایگزین خودروهای شخصی را بویژه در شهرهای بزرگ ارتقاء دهد.

نکته آموزنده مثال بالا این است که تغییر سیاست عمومی شاید فقط بر یک متغیر بیرونی سیاست گذاری تاثیر گذار نباشد بلکه اصولا قوانین کل بازی را عوض کند. به بیان دیگر کاری کرد که رابطه مفروض بین افزایش درآمد و افزایش تملک خودرو از اعتبار ساقط شود. همانطور که "سهیل عنایت الله"، آینده پژوه ساختارشکن و مبدع روش "تحلیل لایه لایه ای علت ها"،  نشان می دهد حتی می توان اساسا تعریف کنونی مساله و چارچوب مفهومی پشت آن را، که بر بستر گفتمان رایج شکل گرفته است، به چالش کشید. مثلا پرسید که وجود یا عدم وجود یک رابطه مفروض، منافع و مقاصد چه کسانی را تضمین یا تهدید می کند.


علاوه براین، انواع دیگری از عدم قطعیت ها موجب می شوند که پیش بینی درازمدت پدیده های اجتماعی واقعا دشوار شود. یک نوع از این عدم قطعیت ها امکان ناپذیری پیش گوئی تصمیم های آینده خومان است چرا که این تصمیم ها متاثر از دانش آینده ما هستند.

مقاصد و تصمیم های عامل انسانی در یک موقعیت خاص تا حد زیادی بواسطه ایده ها و دانش در دسترس او تعیین می شوند. دانش جدید شاید موازنه راهکارها و گزینه های موجود را به نفع یکی از آنها بر هم بزند. جالب تر آنکه دانش و ایده نو حتی شاید به شناسائی یا بهتر بگوئیم ابداع گزینه ها و راهکارهای جدید منجر شود.

"کارل پوپر"، از جمله فیلسوفان برجسته عصر کنونی، بر اهمیت زیاد دانش نو برای توسعه جامعه تاکید می کند. مثلا کشف و استفاده از برق را ملاحظه کنید. آیا کسانی که پیش از کشف برق زندگی می کردند می توانستند ظهور جامعه مدرن امروزی را پیش بینی کنند. به احتمال بسیار زیاد نه.

شاید به نظر عده ای چنین دیدگاهی معرف یک شکل ایده آلیسم افراطی باشد اما واقعا این گونه نیست. درست است که نوآوری به طور کلی و توسعه صنعت برق به طور خاص ناشی از منفعت طلبی بنگاه اقتصادی و سرمایه داران است و شاید اگر یک ساختار اجتماعی یا نظام اقتصادی دیگر وجود می داشت چنین نوآوری پدید نمی آمد. اما نکته اصلی این است که یک مدل علی و معلولی ساخت انسان برای پیش گوئی یک ایده کاملا نو کافی نیست. پوپر معتقد است است که اگر چیزی به نام دانش رو به رشد بشر وجود دارد آنگاه ما حتی نمی توانیم امروز پیش بینی کنیم که همین فردا چه چیزی را خواهیم دانست. همچنین یک پیشگوی علمی چه یک دانشمند باشد و چه یک ماشین محاسبه گر نمی تواند بواسطه روش های علمی نتایج آینده خود را پیش گوئی کند. این نوع عدم قطعیت را نمی توان با تحقیقات بیشتر، هر چقدر هم جدی و مشتاقانه انجام شود، حل کرد. این بخش لاینفکی از زندگی بشر است که ما نمی توانیم دانش و ایده های آینده را پیشاپیش بدانیم. از سوی دیگر پس از نوآوری برخی از روندها در جامعه تحت تاثیر قرار می گیرند. بنابراین مسیر پیشرفت درازمدت کل جامعه را نیز نمی توان پیشاپیش دید.

البته پیش گوئی پیشرفت ها در افق های کوتاه مدت تر، یعنی در جائی که تاثیر دانش نوین
نوظهور محدود است، شاید ممکن باشد. در چنین حالتی رفتار احتمالا با الگوهای مشاهده
شده و با حاشیه های کوچک منطقی تطبیق دارد. به بیان دیگر مفروضات پیوستگی و
تحلیل های حاشیه ای اقتصاد نئوکلاسیک شاید کافی باشد.

این نوع عدم قطعیتی که نشان می دهد تصمیم های آینده ما فقط تا حدودی متاثر از شرایط اولیه امروزی و روندهای جاری است به نظر کارل دربورگ، آینده پژوه سوئدی، بهتر است که "عدم تعین" نامیده شود.


با توجه به بحث درباره عدم تعین به نظر می رسد که عملا هر گونه مطالعه یا تحقیق درباره آینده درازمدت بی معنی باشد چرا که آینده همیشه با شگفتی ها همراه خواهد بود. این دقیقا نکته ای که پوپر بر آن تاکید می کند. اما نتیجه گیری اصلی به این بر می گردد که بدانیم آینده پژوهی اصلا به چه دردی می خورد. آیا هدف از آینده پژوهی تشخیص رخدادهای آینده و کمک به جامعه یا مشتریان برای انطباق هر چه بهتر و بیشتر با روندهای کمابیش اجتناب ناپذیر است. در این صورت بحث عدم تعین، پروژه هائی از این دست را قطعابه چالش می کشد. تحلیل حساسیت برای پرهیز از این چالش کافی نیست چرا که دانش نوین نهایتا کانون توجه ما را تغییر داده و ما را در جایگاه تغییر و جابجائی روندها قرار می دهد.

اما اگر هدف عمده آینده پژوهی اساسا تعریف چارچوب مفهومی گسترده تری برای بحث درباره آینده باشد آنگاه چنین مطالعاتی کمتر نسبت به تغییرات دیده نشده آسیب پذیر خواهند بود. نتایج آینده پژوهی حتی می تواند بسیار ارزشمند و مفید باشد و انتخاب های جدیدی را به مجموعه اولیه ما اضافه کند. در واقع مطالعاتی از این دست به عنوان یک تکانه یا ضربه موجب تسهیل جست و جوی دانش نو و در نتیجه ظهور انتخاب های نوین پیش بینی نشده خواهد شد.

 

مختصات اصلی پس نگری از آینده به امروز

در کشورهای مختلف غربی مانند کانادا، فرانسه، و آلمان دیدگاه های تقریبا نزدیک و مساعدی نسبت به آینده های هنجاری و کاربرد واژه هائی مانند ویژن، پراسپکتیو، و لایتبیلد چه در سطح بنگاه و چه در سطح کل جامعه وجود دارد. "فرد پولاک"، آینده پژوه فقید هلندی، از جمله کسانی است که اهمیت و نقش تصاویر و چشم اندازهای آینده در شکل گیری تمدن را در کتاب کلاسیک خود تحت عنوان "تصویر آینده" عمیقا بررسی کرده است. پولاک به این سوال مهم می پردازد که آیا تصویر مثبت یک ملت از آینده پیامد موفقیت آن ملت است یا موفقیت یک ملت پیامد تصویر مثبت آن ملت از آینده است. وی پس از بررسی سیر پیشرفت تمدن های کهن مانند ایران باستان، اقوام و ادیان مانند یهود، و همچنین نقاط عطف تاریخ مانند رنسانس، عصر روشنگری و انقلاب صنعتی نتیجه می گیرد که تصاویر آینده و چشم اندازهای الهام بخش مقدم بر کامیابی جمعی است. در ایالت متحده آمریکا نیز رویکردهای هنجاری در سطح بنگاه با استقبال مواجه شده است اما هنگام مطرح شدن چنین رویکردی برای حل مشکلات گسترده اجتماعی عموما با شکاکیک به آن نگریسته می شود چرا که اعتقاد عمومی بر این است که آینده پژوهی هنجاری به نوعی "سوسیالیسم مخفی و پنهان" به شمار می رود.

به هر حال در مکتب پس نگری از آینده به امروز سوئد، که با آثار کارل دربورگ شناخته شده
است، مختصات اصلی یک پروژه پس نگری از آینده به امروز به شرح زیر معرفی می شود:

محصول
نتیجه نهائی یک مطالعه پس نگری از آینده به امروز تهیه تصاویر بدیل از آینده است که امکان پذیری و پیامدهای هر یک از آنها به دقت و به طور کامل تحلیل شده است. این تصاویر اغلب به صورتی ارائه می شوند که وضعیت های چند قطبی آینده را توصیف کنند، مثل به صورت ایران متکی به انرژی نفت یا ایران متکی به انرژی هسته ای. همچنین محدودیت و مرزهای بزرگ را از لحاظ امکان پذیری و دست یابی فنآورانه و اجتماعی نشان می هند، مثلا مدلی برای رشد اقتصادی در ۳۰ سال آینده که با کاهش ۴۰ درصدی حمل و نقل منطبق باشد. همچنین انتخاب های استراتژیک جامعه شناسائی می شوند. در این راستا تصمیم های خاص برای "بستن" یا "باز نگاه داشتن" برخی از راه حل های شناسائی شده برای آینده نیز مطرح می شوند.

برای چه کسانی
نتایج مطالعات پس نگری از آینده به امروز به عامل های متعدد و فراوانی مانند احزاب سیاسی، مقامات دولتی، مسوولان شورای شهر، سازمان ها، شرکت های خصوصی و عموم مردم آگاه ارائه می شود. در واقع یک تصمیم گیرنده منفرد و خوب تعریف شده نداریم. بلکه انتظار می رود که نتایج چنین مطالعاتی ورودی هائی برای فرآیند سیاست گذاری با بازیگران متعدد و فراوان باشند.

برای چه
مقصود اصلی از تهیه تصاویر آینده تهیه مثال های خوب پراخت شده از مثلا وضعیت آینده
پایداری است تا بدین ترتیب درک عامل ها و بازیگران متعدد از راه حل های ممکن کاملا
گسترده شود. یکی دیگر از اهداف تهیه چنین تصاویری برجسته ساختن پیامدهای انتخاب
های استراتژیک در جامعه است (اینکه چه آینده هائی را باید بست و چه آینده هائی را باز
نگه داشت). به هر حال نتیجه یک مطالعه پس نگری از آینده به امروز صرفا مبنائی برای یک تصمیم بزرگ یا یک طرح و نقشه اجرائی تمام و کمال نیست. علاوه براین تهیه تصاویر "بدیل" از آینده بسیار اساسی و مهم است. همچنین تک تک این آینده های بدیل باید منسجم بوده و تحلیل پیامدهای آنها برای جامعه باید معتبر باشند. سپس عامل ها و بازیگرانی که ارزش ها، اهداف، و دیدگاه های مختلفی درباره آینده مطلوب دارند می توانند از این نتایج برای تسهیل بحث های خود استفاده کنند.

چگونه
اگرچه بهتر است که چگونگی انجام یک مطالعه پس نگری از آینده به امروز مورد به مورد
تعیین شود اما می توان به یک سری نکات عام اشاره کرد. در هر مطالعه پس نگری از آینده به امروز لزوما باید ایده های نو جست و جو شوند. کسب ایده های جالب و واقعا نو فرآیندی است که لزوما منطقی و ساخت یافته نیست. در واقع توصیه اکید به استفاده از روش های رسمی بی معنی است. روش هائی مانند پانل متخصصان شاید جواب دهند اما شاید هم یک ایده ناب را بتوان بدون کاربرد عمل هیچ روشی پیدا کرد. اینجا فقط نتیجه مهم است. البته دانش عمیق و گسترده درباره ابعاد مختلف جامعه و فنآوری یک شالوده ضروری است. بنابراین از آنجا که چنین مطالعاتی حوزه گسترده ای را پوشش می دهد باید افراد متخصص از رشته های مختلف در گروه مطالعه و تحقیق مشارکت داشته باشند.

نهایتا پس از عبور از زمینه اکتشافی نوبت به زمینه توجیهی می رسد، یعنی تحلیل تصاویر
بدیل آینده. در این مرحله باید شرایط محدود کننده و قلمرو انتخاب اجتماعی بررسی شوند. همچنین شرایط نهادی برای تغییر و تحول بسیار موضوعیت دارند. هم پیوندهای علی و معلولی مهم هستند و هم روابط بین اهداف مقطعی – ابزاری و اهداف نهائی- بنیادی. شناخت پیوندهای علی و معلولی به نتایج اعتبار می بخشند و شناخت روابط مقطعی – بنیادی برای تشویق عامل ها و بازیگران به اقدام بسیار اساسی هستند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد